سعدی افشار یکی از بلند آوازه ترین و آخرین بازیگر جا مانده سیاهبازی با آنکه سالهاست در میان ما نیست اما اثرش در هنرهای نمایشی ملی همچنان مستمر است و آثار باقی مانده از او بخشی از خاطرات و افتخارات هنرهاینمایشی ایران محسوب میشود.
مریم پیروزه: سعدالله رحمتخواه معروف به سعدی افشار از بازیگران سبک سیاهبازی است که نام و هنر او تنها برای ایرانیان روشن نیست بلکه در جهان پرتوی از هنر و تئاتر زنده ایران را با اجرای خود بر صحنه های کوچک سیاه بازی پخش کرد.
صورت سیاه مبارک بر روی حوض خانهها در عروسیها اولین تصویری است که سعدی افشار در نه یا ۱۰ سالگی از سیاه بازی در ذهن داشت و همان یه تصویر کافی بود که او را شیفتهی این کار کند. تمام دوران جوانی فکر بازیگری از ذهن او پاک نمیشد اما نبود پدر در زندگی و مادر دستتنها افشار را مجبور به ترک مدرسه در کلاس ششم و کار کردن در مغازههای مختلف کرد.
چه شد که افشار مبارک شد؟
افشار تئاتر را با بازی درنمایشی از اسماعیل مهرتاش آغاز کرد با آنکه نقش کوچکی در این نمایش داشت اما پشتکار و تقلید او از بزرگانی چون ذبیح الله ماهری و مهدی مصری جای خود را در نمایش های سیاهبازی باز کرد و رفته رفته نقش مبارک را در تئاتر های روحوضی برای خود کرد.
او با به کار گیری تجربیات استادان پیشین سیاه بازی و اضافه کردن تکنیک های شخصی خودش به این نمایش ها برای سه دهه مردم را به لالهزار میکشاند. صدای زنگدار بانمک افشار، بداهه پردازی های حیرت آورش، شگردهای خلاقانه، بازی در بازی های گیج کننده، مهارت های آوازی، حرکات موزون، بیان بدنی هارمونیک، نرم و البته چرخش ها و پیچش های شگفت انگیزش او را به یک استثنا و تکرار نشدنی ترین هنرمند تئاتر ایران تبدیل کردو امضای او را پای تمام نقشهای مبارک سیاهبازی ثبت کرد.
شهرت جهانی سعدی
آنطور که آن زمان افشار در دل مردم جای کرده بود کمتر بازیگری پیدا میشد که آنگونه به چشم مردم محبوب باشد وقتی مبارک به روی صحنه میرفت تمام مخاطبان در طول اجرا از خنده به ریسه میرفتند و همین رویداد توجه کارگردان مطرح جهان را به افشار و هنر ایران جلب کرد تا جایی که وقتی «پیتر بروک» به تماشای اجرا سعدی نشست نمیتوانست قبول کند که تمام این نمایش بداهه است و در همان لحظه به وجود میآید سعدی افشار از روبه رویی خود با بروک خاطره ای دارد که در ادامه آن را میخوانیم: «سال ۱۳۵۰ به پنجمین جشن هنر شیراز رفتیم. ۴ تا برنامه انتخابی برده بودیم؛ «دو ساعت سعادت»، «میرداماد»، «گذشت»، اون یکی خاطرم نیست. بیژن مفید اونجا زیاد با پیتر بروک میگشت. اینها آمدند کار ما را دیدند. میبینند مردم عجیب میخندند. بروک میگه اینها چقدر تمرین کردند که مردم آنقدر میخندند؟ بیژن مفید میگه اینها تمرین ندارند. ممکنه نیم ساعت گفته باشند، برای دو ساعت کار کنند. واقعا باورش نمیشه. چون خودشون تمرینهای ۶ ماهه میکردند. البته کارشون خیلی خوب بود. میگه خب اگر راست میگن، من بهشون یه خط میدهم کار کنند. آمدیم تهران. بروک یه چند خط از «عروسی فیگارو» را نوشته بود و داده بود سنایی. تو مینیبوس که داشتیم میآمدیم، سنایی داستان را تعریف کرد. گفت یه اربابی و یه نوکری که مثلاً نمیگذاره اربابه کارهای زشت انجام بده و به خانمش خیانت کنه، نوکره همه چیز را روشن میکنه، یه همچین چیزی رو تو ماشین مختصر گفت. ما که رسیدیم، برای اجرا یک ساعت و نیم این داستان را نمایش دادیم. عجیب هم مردم میخندیدند. البته ما یه مشت کار هم قاطی کرده بودیم. اینهایی که این میگفت، توی سه دقیقه تمام میشد. اینجا بود که دیگه (بروک) باورش شد که یه همچین کارهایی هست. بعدش قرار شد بریم سفر خارج یه مشکلاتی پیش آمد که نتونستیم بریم.»
افشار چه اجراهایی داشت؟
با اینکه آمار درستی از اجرای های سعدی افشار دردست نیست اما اجرا های زیادی را در کارنامه کاری خود دارد قولنج، سعدی و نامادریاش، رستم و سهراب، رستم و برزو، به آتش رفتن سیاوش، ایرج و سلم و تور، بیژن و منیژه، فردوسی در زندان، شیرین و فرهاد، یوسف و زلیخا، موسی و فرعون، نادرشاه، طاق کسرا، میرداماد، ملک ابراهیم و نوش آفرین، هارون الرشید، بلورک و چشمه نوش، عاق والدین، سلطان مبدل، گرجی فروش، پولکی، سه دزد، دست بالای دست بسیار است، خلیفه و صیاد، سقوط، دو ساعت سعادت، گذشت، خیر و شر، پریزاد، اشک سیاه و طبیعت اجباری، چهار درویش، سعدی هملت می شود، عروسی فیگارو، ریش تراش اشپیله، گناهکار کیست، بخشش، انگشتر، شیرزاد، سه نمایش با یک بلیط، علی موصلی، شمشیر حضرت سلیمان و سه معما از جمله اجراهایی است که افشار در آنها نقش آفرینی کرده است. که در میان این آثار قولنج در سال ۱۳۸۸ و سعدیو نامادریاش را در سال ۱۳۹۰ را نشسته بر روی ویلچر انجام داده و ایده این اجراها وقتی که برای شکستگی لگن در بیمارستان بستری بود به ذهنش رسید
خاموشی سلطان سیاهی
سرانجام آخرین بازمانده سیاهبازی در ۳۰ فروردین ۱۳۹۲ خورشیدی بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری به علت عفونت ریوی و پوکی استخوان در خانه شخصی خود در تهران چشم از جهان فروبست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
۵۷۵۷