اتفاقات زنجیرهای در صداوسیما را دیگر نمیتوان «خطا» دانست بلکه به «خط» تبدیل شده و تکرار آن را حتی اگر سادهلوحانه عمدی ندانیم، میتوان نتیجه بیتدبیری، ضعف مدیریت، ناتوانی در جمع و جور کردن شبکه های متعدد و مهمتر از همه نفوذ جریانهای بداخلاق و افراطی و شاید نفوذی دانست.
به گزارش خبرآنلاین، محمدمهاجری و فیاض زاهد در روزنامه اعتماد نوشتند: در مقطعی که یکی از سرنوشتسازترین رخدادهای سیاسی ایران در حال رقم خوردن است صداوسیما با حاشیهسازیهای متعدد، به پرت کردن حواس مسوولان به موضوعات متفرقه مشغول است.
سالهاست که دلسوزان جامعه به نقد رفتار رسانه ملی میپردازند و نسبت به تسلط یک گروهک سیاسی تندرو که ماسک انقلابی بر چهره دارد هشدار میدهند اما چون این جریان خودش را به دروغ پشت آرمانهای مقدس پنهان میکند و از آن نان میخورد، برخی از دست اندرکاران سیاسی و فرهنگی کشور، شاید به خاطر ترس از اینکه آماج فحاشی تندروها قرار بگیرند حاضر نشدهاند با این مفسده مقابله کنند.
چند سال پیش یکی از چهرههای مثلا فرهنگی که الان از دست اندرکاران صداوسیماست گفته بود کی گفته تلویزیون باید برای 80 میلیون ایرانی برنامه داشته باشد؟ ما باید مخاطبمان را فقط 8 تا 10 میلیون نفر فرض کنیم! این سخن ظاهرا در دوره فعلی مدیریت صداوسیما جدی گرفته شده و سرمایهای به نام مخاطب، مفقود شده است.
همین نوروز امسال اگر سریال پایتخت 7 به داد رسانه ملی نرسیده بود قطعا فاجعهای برای تلویزیون رقم میخورد که آن سرش ناپیدا بود.
موج سلبریتیستیزی در این رسانه و جایگرین کردن آنها با کسانی که طبق نظرسنجیهای خود صداوسیما - که علمی بودن آن به شدت زیر سوال است - حتی یک تا 3 درصد بیننده نداشتند، معنایی جز سرمایهسوزی نداشت.
نمیتوان منکر تک و توک برنامههای مفید صداوسیما شد اما همین برنامهها نیز نه از قاب تلویزیون بلکه از طریق فضای مجازی است که وایرال میشود و به اطلاع مردم میرسد و عجیب اینکه تلاش برای دیده شدن این برنامهها در فضای مجازی را خود تهیهکنندههای برنامهها انجام میدهند. گافها و برنامههای بیثمر نیز توسط مخاطبان مستقیم تلویزیون دیده نمیشوند بلکه باز هم همان فضای مجازی است که به دیده شدنش کمک میکند.
به عنوان مثال مدتها بود برنامهای که کفن به مهمانانش هدیه میداد در حال پخش بود اما فقط وقتی دیده شد که یک گزارشگر ورزشی آن را از طریق یک پلتفرم در فضای مجازی منتشر کرد. چنین صداوسیمای کم بینندهای که صدها هزار میلیارد تومان از پول مردم خرجش میشود در شأن ملت نیست و قطعا باید فکری برایش کرد.
عزل چند مدیر دونپایه در دو، سه روز اخیر را باید نوعی تمسخر مخاطب دانست. این اتفاق اگر برای نخستین بار پدید آمده بود چنین مجازاتی قابل قبول مینمود اما سیاهه برنامههای مسالهدار هر داور منصفی را به این نتیجه میرساند که مجازاتها باید بسیار سنگینتر و آن هم برای مدیران عالی باشد. این تشکیلات بزرگ را مقایسه کنید با رسانههای حرفهای منطقه از جمله الجزیره و العربیه. نه بودجه و امکانات سختافزاری و نه تعداد پرسنل صدا و سیما با آنها قابل مقایسه نیست. صداوسیما گویا رسالت خود را تخریب روحیه تماشاگران خود میداند. به یک نمونه ساده توجه کنید؛ به نظر شما آیا میتوان در جهان رسانهای را دید که برنامهای چون نود و مجری توانمندی چون عادل فردوسیپور را حذف کند؟!؟ این سازمان در حوزه سیاسی هم مخل امنیت اعصاب و روان ملت ایران است. تشکیلاتی که گاهی احساس میشود عامدانه درصدد مخالفت با انتخابهای ملت ایران است.
23302