در حالی که بیش از سه هزار پروژه عمرانی از جمله طرحهای توسعه برق در خوزستان نیمهتمام رها شده و سوالات جدی در مورد سرنوشت اعتبارات آنها وجود دارد، بحران انرژی استان بُعد دیگری نیز دارد: بیتوجهی مطلق به راهکارهای علمی و فناورانه دانشگاهها و پارکهای علم و فناوری که میتوانستند مسیر متفاوتی برای عبور از خاموشیها ترسیم کنند.
تاریکی حاکم بر خوزستان تنها محصول پروژههای نیمهتمام و اعتبارات گمشده نیست، بلکه نتیجه نادیده گرفتن بزرگترین سرمایه استان، یعنی ظرفیتهای علمی و فکری آن است. سالهاست که مراکز آکادمیک خوزستان، به ویژه دانشگاه شهید چمران اهواز، در مقالات و نشستهای تخصصی، راهکارهای عملیاتی متعددی برای مقابله با بحران انرژی ارائه دادهاند؛ از توسعه انرژیهای تجدیدپذیر متناسب با اقلیم استان مانند انرژی خورشیدی گرفته تا بهینهسازی مصرف در صنایع و نوسازی شبکه فرسوده با فناوریهای نوین.
با این حال، به نظر میرسد دیواری بلند میان ایدههای روشن دانشگاهی و اتاقهای فکر مدیران اجرایی وجود دارد و این راهکارها هرگز به سیاستهای عملیاتی تبدیل نشدهاند. این بیاعتنایی در مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری استان به اوج خود میرسد. این نهادها که فلسفه وجودیشان تبدیل دانش به فناوری و ثروت است، میبایست امروز به قطب شرکتهای دانشبنیان در حوزه بحرانهای استراتژیک آب و برق تبدیل میشدند.
اما یک بررسی ساده و غیررسمی از شرکتهای مستقر در این پارکها نشان میدهد که آنها عملاً هیچ دستاورد شاخص و قابل اتکایی در این زمینههای حیاتی نداشتهاند و تمرکزشان با نیازهای فوری استان فاصلهای عمیق دارد.
در نهایت، خاموشیهای خوزستان محصول یک ناکارآمدی دوگانه است: از یک سو، شکست مدیران در اجرای پروژههای عمرانی و از سوی دیگر، ناتوانی سیستم در بهرهبرداری از مغزها و ایدههایی که میتوانستند راهحلهای پایدار و بومی برای این بحران ارائه دهند. این پارادوکس تلخ، داستان استانی است که هم ژنراتورهایش خاموش است و هم ایدههایش در قفس بایگانی ماندهاند.