در واپسین ماههای مجلس پانزدهم، مکی با نطقهای پرحرارت خود علیه قرارداد مشهور «گس–گلشاییان» به چهرهای مطرح بدل شد. او آنقدر از زبان مردم و در رد این قرارداد سخن گفت که عمر مجلس پیش از تصویب قرارداد به پایان رسید.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛مکی از همان نسلی بود که میان دو دنیا به دنیا آمد: جهانی که هنوز «قاجار» زیر لب مردم نفس میکشید و جهانی که «رضاشاه» آن را با سرعتی بیامان به سمت نظم و نوسازی میراند. جوانیاش در میبد آغاز شد، اما تقدیر او را به جایی برد که کمتر کسی خیال میکرد: از نیروی هوایی نوپای رضاشاهی تا اداره راهآهن، از جلسات شورای شهر تا میدان سیاست ملی. انگار هرجا «رویداد» بود، مکی هم بود.
اما آنچه او را از بسیاری از همنسلانش متمایز کرد، فقط حضورش در متن سیاست نبود؛ میل سرکش او به ثبت و ضبط بود. مردی که اگر نطق میکرد، مجلس میلرزید؛ اگر کتاب مینوشت، هزار صفحه میشد؛ و اگر به واقعهای حساس میرسید، آن را چنان دقیق و پرجزئیات مینوشت که انگار خواننده باید خود را در همان صحنه ببیند، حتی اگر حجم کتاب از طاقت معمول فراتر میرفت. حسین مکی، نویسندهای بود که سیاست او را مشهور کرد، اما نوشتن او را ماندگار. به مناسبت سالمرگش مروری کردهایم بر حیات او و آثارش بهخصوص تاریخ بیست ساله ایران.
حسین مکی در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در میبد به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه راهی تهران شد و آموزش خود را در رشتههای ادبیات فارسی و عربی ادامه داد. مدتی به نیروی هوایی تازهتأسیس ارتش رضاشاه پیوست، اما خیلی زود دریافت که نه روحیه نظامی دارد و نه دل در گرو چنین کاری. از این رو، خدمت در ارتش را رها کرد و به اداره راهآهن رفت و در آنجا به پستی مدیریتی رسید.
کمکم قلم را به دست گرفت و پایش به مطبوعات باز شد؛ در همان حال، سیاست نیز برایش مسیر تازهای گشود. سال ۱۳۲۲ همراه چند تن از دوستانش حزب ایران را بنیان گذاشت و دو سال بعد به سمت معاونت شهردار تهران رسید. حضورش در عرصه سیاسی ادامه یافت تا آنکه در ۱۳۲۵ با نظر احمد قوام، به عضویت هیأت مؤسس حزب دموکرات درآمد و ریاست تشکیلات این حزب در غرب ایران را برعهده گرفت. در مجلس پانزدهم (۱۳۲۸-۱۳۲۶) نماینده مردم اراک بود و در دورههای شانزدهم و هفدهم به عنوان نماینده تهران وارد مجلس شد.
در واپسین ماههای مجلس پانزدهم، مکی با نطقهای پرحرارت خود علیه قرارداد مشهور «گس–گلشاییان» به چهرهای مطرح بدل شد. او آنقدر از زبان مردم و در رد این قرارداد سخن گفت که عمر مجلس پیش از تصویب قرارداد به پایان رسید. با این حال، برخی معتقد بودند آن نطقهای آتشین نه زاییده ذهن مکی، بلکه حاصل نوشتههای دکتر مصدق و مهندس حسیبی بود.
مکی در مجلس شانزدهم (۱۳۳۰-۱۳۲۸) مخبر کمیسیون نفت شد و همراه دکتر مصدق و نه نماینده دیگر، از امضاکنندگان طرح تاریخی ملیشدن صنعت نفت به شمار آمد.
در جریان اجرای این قانون، او یکی از اعضای «هیأت خلع ید از شرکت نفت» بود. نقشش در نهضت ملی آنچنان پررنگ بود که برخی او را «جانشین حاضر و ناظر مصدق» خواندهاند. با این حال، در همان دوره شماری از فعالان سیاسی، ازجمله عزتالله سحابی، او را شخصیتی غیرمستقل، سطحی و متکی به دیگران توصیف میکردند.
پس از تصویب قانون ملیشدن نفت، کمیسیونی مشترک از نمایندگان مجلس شورا و سنا برای نظارت بر روند خلع ید و استقرار حاکمیت ایران بر تأسیسات نفتی برگزیده شد؛ مکی نیز عضو همین هیأت بود. همزمان، مرحوم مهندس بازرگان، دکتر عبدالحسین علیآبادی و مهندس عزتالله بیات به عنوان هیأتمدیره موقت شرکت ملی نفت راهی آبادان شدند.
مذاکرات اصلی با مدیران انگلیسی شرکت نفت برعهده هیأتمدیره بود، اما اعضای هیأت مختلط نیز حضور داشتند. در این میان، مکی به چهره شاخص آبادان تبدیل شد؛ بیش از همه سخنرانی میکرد، مصاحبه میداد و با شعارهای حماسی نامش را بر سر زبانها میانداخت. رفتهرفته آشکار شد که او در امور مدیریتی تأسیسات نفتی دخالت میکند و در میان کارکنان یارگیری پیشه کرده است. مهندس بازرگان چندین بار او را از این کار برحذر داشت، اما اعتراضها کارساز نشد. موضوع به دکتر مصدق گزارش شد، اما او نیز نتوانست بر رفتارهای مکی مهار بزند. مکی سرمست شهرت و محبوبیت، با طرح شعارهای ملیگرایانه جایگاه خود را میان مردم تقویت میکرد و وقتی در تابستان ۱۳۳۰ به تهران بازگشت، چون «سرباز قهرمان وطن» با استقبال پرشور مردم روبهرو شد.
با آغاز انتخابات دوره هفدهم مجلس در زمستان ۱۳۳۰، دکتر مصدق که بر عدم دخالت دولت در انتخابات پای میفشرد، اللهیارخان صالح، عضو شورای جبهه ملی و رهبر حزب ایران، را که همین عقیده را داشت، به وزارت کشور گمارد. اما مکی برخلاف سیاست جبهه ملی و خواست پیشوایش، در انتخابات دخالت و کارشکنی کرد. پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، بار دیگر به عنوان نماینده اول تهران وارد مجلس شد و به عضویت فراکسیون نهضت ملی درآمد، اما مسیرش از مصدق جدا شده بود.
اختلافات میان مصدق و مجلس، لایحه اختیارات ششماهه، کوشش برای انحلال مجلس و نحوه تعامل مصدق با شاه و آیتالله کاشانی، شکاف میان آن دو را عمیقتر کرد. مکّی به جبهه مظفر بقایی پیوست؛ جبههای که هدفش تضعیف و بیاعتبارسازی دولت ملی بود.
هرچند مکی در کودتای ۲۸ مرداد در جبهه مخالف مصدق قرار گرفت، اما هیچگاه نتوانست نظر شاه را به خود جلب کند و پس از کودتا تنها سمت مهمش عضویت کوتاهمدت در شورای عالی نفت بود.
بازداشت یکماهه در سال ۱۳۳۴ به واسطه بررسی دوباره پرونده قتل رزمآرا و همچنین اعتراض به انتخابات مجلس بیستم در ۱۳۳۹ را میتوان واپسین حضورهای سیاسی قابلتوجه او دانست. پس از آن، مکی بیش از هر چیز به تألیف و تکمیل آثار تاریخیاش پرداخت و سرانجام در نوزدهم آذر ۱۳۷۸، در ۸۸ سالگی، در تهران درگذشت.
چهل سال تاریخ بیستساله
مکی با تشویقها و راهنماییهای ملکالشعرا بهار، کار پژوهش تاریخی خود را با رجوع گسترده به منابعی، چون جراید دوران قاجار و مذاکرات مجلس آغاز کرد و حاصل آن، نگارش «تاریخ بیستساله» و چند اثر دیگر درباره آن دوره بود. هرچند این شیوه تحقیق بعدها از سوی خود او با همان استمرار و نظاممندی دنبال نشد و مجموعه آثارش به طرحی جامع از عملکرد رجال موافق و مخالف آن عصر تبدیل نشد، اما «تاریخ بیستساله» در زمان خود یکی از نخستین تلاشهای جدی برای ارزیابی علمی و مستند تحولات آن دوران بهشمار آمد.
در نگاه مکی، سیاست خارجی بریتانیا نقشی تعیینکننده در رقمزدن مسیر حوادث آن سالها داشته است. او در مقدمه جلد نخست کتابش با زبانی حماسی ـ تحلیلی چنین از این نقش یاد میکند: «وقتی جنگ جهانگیر اول پایان یافت و حکومت کمونیستی جایگزین استبداد مخوف تزاری شد، نهضتهای فکری تازهای در جهان پدید آمد که پژواک آن در برخی کشورها، ازجمله ایران، بسیار شدید و لرزاننده بود... فضای عمومی جهان به سوی تجدد میرفت و زیر نفوذ تحولی محسوس قرار داشت که ذهن طبقه جوان را مجذوب و مسحور خود ساخته بود. در چنین محیط و با این مقتضیات بود که نطفه کودتا بسته شد. لندن، برای آنکه نگذارد کودتایی طبیعی، زاده نیازهای واقعی ملت و محصول روند عادی تحولات اجتماعی، شکل بگیرد، به دست عمال و مأموران خود در لندن، تهران و قزوین، به کودتاسازی متوسل شد و کودتایی را پدید آورد که منشأ تاریخ بیستوپنجساله اخیر ایران شد. تاریخ ۲۵ ساله ایران زاییده کودتاست.»
در این روایت، مکی کودتای ۱۲۹۹ را نهتنها رویدادی سیاسی، بلکه نقطه عزیمت تاریخ معاصر ایران میداند؛ نقطهای که از نظر او بدون اراده و مداخله مستقیم بریتانیا هرگز چنین صورتی نمییافت.
یکی از نقدهایی که همواره متوجه مجموعه هشتجلدی تاریخ بیستساله ایران بوده، حجم گسترده مطالب و گنجاندن مواردی، چون مشروح مذاکرات مجلس، گفتوگوهای رجال سیاسی و متن کامل اسناد است؛ عناصری که برخی آنها را زائد و خارج از حوصله خواننده میدانند. مکی، اما در مقدمه جلد سوم، پاسخی روشن به این انتقاد میدهد:
«[این کار] برای این بوده که جزئیات قضایا بدون تحریف و کموکاست از نظر خوانندگان گذشته باشد تا مطلب کاملا روشن شود و دیگر احتیاجی به توضیحات جداگانه نباشد.»
با این حال، یکی از نقاط قوت این مجموعه، انتشار بهموقع آن است. مکی درست پس از سقوط رضاشاه و در فضایی که افکار عمومی مشتاق فهم زوایای تاریک دوران سلطنت او بود، دست به کار نگارش این تاریخ شد. عبدالرحمن فرامرزی در یادداشتی که ۲۱ خرداد ۱۳۲۵ در کیهان منتشر شد و در جلد سوم کتاب نیز بازنشر گردید، درباره این ویژگی مینویسد: «چیزی که [مکی] را بدین سرعت مشهور کرده، همان است که فهمیده چه موضوعی مورد احتیاج مردم است. حوادث و این تاریخ بیستساله مورد علاقه مردم میباشد و ورود به آن نشان میدهد که حسنابتکار و قوه تشخیص روحیه جامعه در او به حد کمال است».
ارسلان خلعتبری نیز درباره کتاب میگوید: «مکی در عین آنکه وقایع تاریخی و جریان روز را شرح میدهد، ادله خود را نیز بر تأیید مطالب در کتاب درج میکند.»
او در ادامه، ویژگی زبانی اثر را نیز ستایش میکند: «سادگی و روان بودن عبارات هم بر خوبی و شیرینی کتاب میافزاید و آنقدر عبارات ساده و روان است که گویی آقای مکی حرف میزند.»
متن کتاب، همچون شخصیت خود مکی، صریح و بیپرواست. او نظراتش درباره رجال سیاسی را بیواسطه بیان میکند و در عین حال میکوشد مجموعهای از ویژگیهای مثبت و منفی آنها را توأمان برجسته سازد. با وجود ادعای بیطرفی، نگاه او در بسیاری موارد رنگی از جانبداری دارد. مثلا درباره مرحوم مدرس که به او علاقهمند بود و دو جلد کتاب با عنوان زندگانی سیاسی سید حسن مدرس دربارهاش نوشت، در کنار تحسینهایی، چون «از لحاظ فهم، زیرکی، حاضرجوابی، شم سیاسی و شجاعت و صراحت لهجه یکی از نوادر ایران بود»، از «حادثهجویی و لجاجت» نیز به عنوان دو خصلتی یاد میکند که «در پارهای موارد به زیان او و فراکسیون اقلیت در مجلس پنجم تمام شد.»
گستردگی منابع، از مهمترین مزایای تاریخ بیستساله است، اما ضعف در شیوه ارجاع و مستندسازی، همراه با لحن جانبدارانه، از ایرادهای اصلی کتاب به شمار میآید. ساختار شکلی نامنظم، فقدان چارچوب نظری و حجم انبوه اطلاعات نیز موجب میشود خواننده گاه احساس کند با مجموعهای پراکنده از خاطرات، رخدادها و نقلقولها روبهروست. بسیاری از روایتها نیز یا حاصل شنیدههای نویسندهاند و یا از استناد محکم برخوردار نیستند. در مواردی نیز مکی تنها روایتهای مختلف را ردیف میکند و داوری را بر عهده خواننده میگذارد. درباره قتل ماژور ایمبری مینویسد:
«اقوال و روایات مختلفی ذکر کردهاند که تشخیص چگونگی این قضیه را تاریک و پیچیده نموده... اینک چگونگی این قضایا را به ترتیب مورد بحث قرار میدهیم و پس از ارائه اسناد و دلایل آن، قضاوت را به عهده خوانندگان واگذار مینماییم.».
برخی از منتقدان، بهویژه مخالفان سیاسی مکی، آثار او را بهکلی زیر سؤال بردهاند: «تاریخ بیستساله مکی، حتی یک تألیف هم نیست؛ یعنی زحمت زیادی بر سر آن نکشیده است و فقط صورت مذاکرات مجلس را برداشته و رونویسی کرده است؛ بدون کار تحلیلی و انتقادی در میان اسناد و مدارک.»
اما با نگاهی منصفانه، نباید سهم مکی را در تاریخنگاری معاصر ایران نادیده گرفت. با وجود خطاها و سوگیریها، او کوشید تجربه دستاول خود بهعنوان یک رجل سیاسی عصر پهلوی را به سندی برای نسلهای بعد تبدیل کند. کتابهای او درباره دکتر مصدق و نطقهای تاریخیاش، دو جلد زندگانی سیاسی مدرس، روایت وقایع سی تیر، و خاطرات دو جلدیاش، هر یک تلاشی است برای گردآوری و بازگویی مقاطعی حساس از دوران رضاشاه و محمدرضا پهلوی؛ تلاشی که، با همه ضعفها، بخشی از حافظه سیاسی ایران را شکل داده است.
منابع
· حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، دوره هشت جلدی.
· استیون کینزر، همه مردان شاه، انتشارات اختران، ۱۴۰۲.
· مارک گازیوروسکی، کودتای ایرانی، ترجمه بهرنگ رجبی، نشر چشمه، ۱۴۰۴.
· عزتالله سحابی، حسین مکی و شرح یک زندگانی سیاسی، عصر آزادگان، ۲۸ آذر ۱۳۷۸
۲۵۹