ترس، بهخودی خود و به عنوان حالت طبیعی و انفعالی نفسانی، نه خوب است نه بد و اخلاقاً ارزشگذاری نمیشود.اما مطلوب و پسندیده بودن مقدمات، زمینههای اختیاری ترس، تضعیف، تقویت یا تداوم آن، در گرو هدف و نتیجهای است که بر آنها مترتب میشود و باید دید که متعلق آن ترس چیست.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، مرحوم آیتالله مصباح یزدی در گفتاری به تبیین ترس و خوف الهی پرداختند که در ادامه آن را می خوانیم:
مفهوم ترس از خداوند متعال
اساساً مفهوم و معنای ترس از خدا چیست؟ انسان از موجودات خطرناک و وحشتآفرین میترسد، اما با توجه به این که خداوند مظهر مهر، محبت و رحمت بینهایت است، ترس از او به چه معنا است؟
بنابر روایت حوزه، متعلق و منشأ ترس، خطری است که متوجه انسان میشود، یا منفعتی است که از وی سلب میگردد، یا محرومیت وی از چیزی است که دوست میدارد و در درجه اول، ترس به این امور نسبت داده میشود. اما به دلیل علاقه سببیت و مسببیت، گاهی کس یا چیزی که سبب پیدایش خطر یا سلب منفعت یا محرومیت است نیز متعلق ترس قرار میگیرد. برای مثال، کسی که از گرگ میترسد، ترس او در واقع از دریده شدن و آسیب دیدن بدنش است و چون چنین زیانی به وسیله گرگ متوجه او میگردد، از آن میترسد.
با توجه به این که گاهی ترس به سبب و عامل خطر، ضرر و سلب منفعت نسبت داده میشود، در اسلام نیز چون آموزههای اسلامی بر اساس توحید پیریزی شده، روش همه انبیا و از جمله پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و نیز قرآن توجه دادن انسان به علتالعلل و مسببالاسباب است. بر اساس آن آموزهها، گرچه انسان از گرگ میترسد که خطری متوجه او سازد، اما چون گرگ آفریده خدا است و اختیار و تدبیر آن را خداوند به عهده دارد، انسان باید از خداوند که آفریننده گرگ و مسببالاسباب است بترسد. همچنین روشن است که با نزول باران و جریان آن بر روی زمین، دانه گیاه در درون خاک جوانه میزند و رشد میکند.
اما چون فعل و انفعالات درون خاک و دانه و نزول باران و تهیه مواد لازم برای احیا و جوانه زدن دانه و رشد آن همه با اذن و تدبیر خداوند انجام پذیرفته است و عوامل دیگر واسطهای بیش نیستند، قرآن کریم احیا و شکافتن دانه را به خداوند نسبت میدهد و میفرماید: إِنَّ اللهَ فالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوی؛ خداوند شکافنده دانه و هسته است. «انعام (6)، 95»
روشن شد که شیوه تربیتی قرآن، توجه دادن ما به مسببالاسباب است و گرچه ما از آنکه ضرری متوجهمان شود میترسیم و نیز نگران از دست دادن منافع خود هستیم. یا از حوادث و بلایای طبیعی مثل سیل میترسیم، اما در هر حال باید از خداوند بترسیم؛ چون زنجیره عوامل و اسبابی که باعث آن حوادث و خسارتها میشود، در اختیار خداوند است و او مسببالاسباب شمرده میشود.
اما در حوزه رفتار اختیاری و اعمالی که ارزشگذاری اخلاقی میشوند، ترس ما از خداوند، در واقع ترس از رفتار زشت و ناپسند خودمان است که بر اثر قوانین تشریعی الاهی عذاب و کیفر خداوندگاری بر آنها مترتب میگردد و در اینباره باید از خدا بترسیم؛ چون او است که میتواند ما را ببخشد و کیفر و عذاب را از ما بردارد و یا ما را به عذاب خویش مبتلا سازد: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْأَیْدِی النّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [خداوند جزای] برخی از آنچه کردهاند به آنها بچشاند، باشد که بازگردند. «روم (30)، 41»
پس از آنکه روشن شد ترس ما از خدا، به معنای ترس از اعمال خود ما است که به سلب نعمت الاهی و یا گرفتار شدن به عذاب الاهی میانجامد، باید توجه داشت که عذاب گناهکاران از سوی خدا، با صفت رحمانیت خداوند منافات ندارد و خداوند در عین آنکه ارحمالراحمین است، عدالت و حکمتش ایجاب میکند بدکاران و کسانی را که به دیگران ستم کردهاند، در این دنیا و یا در آخرت مجازات کند و اگر نیک بنگریم، عذاب و کیفر الاهی نیز خود مظهر رحمت خداوند است.
بخشی از اعمال زشت بندگان در دنیا کیفر داده میشود و بخشی بخشیده میشود و بخشی از آنها که در دنیا تدارک نگردیده و عفو نشده است، در آخرت کیفر داده میشود و اگر بنا بود خداوند در همین دنیا به عقوبت و کیفر همه گناهان بپردازد، کسی بر روی زمین باقی نمیماند: وَلَوْ یُؤاخِذُ اللهُ النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّة وَلکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَل مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللهَ کانَبِعِبادِهِ بَصِیراً؛ و اگر خدا مردم را به [سزای] آنچه انجام دادهاند مؤاخذه میکرد، هیچ جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذاشت، ولی تا مدتی معیّن مهلتشان میدهد و چون اجلشان فرارسد، خدا به [احوال ]بندگانش بینا است. « فاطر (35)، 45»
ضرورت ترس از خداوند در آموزههای دینی
با توجه به این که ترس برای انسان خوشایند نیست و روانشناسان به نکوهش ترس پرداختهاند و آن را باعث بر هم خوردن آرامش و آسایش انسان دانستهاند، چرا در قرآن و روایات فراوان، از خشیت، خوف و ترس از خدا سخن رفته است؟ آیا اصولا ترسیدن پسندیده است تا ترس از خداوند و عذاب او مطلوب و پسندیده پنداشته شود؟
ترس، بهخودی خود و به عنوان حالت طبیعی و انفعالی نفسانی، نه خوب است نه بد و اخلاقاً ارزشگذاری نمیشود.اما مطلوب و پسندیده بودن مقدمات، زمینههای اختیاری ترس، تضعیف، تقویت یا تداوم آن، در گرو هدف و نتیجهای است که بر آنها مترتب میشود و باید دید که متعلق آن ترس چیست. صرفنظر از جنبههای معنوی، گاهی ترسْ مطلوب است و انسان باید از خطرهایی که سلامت و زندگی او را تهدید میکند بپرهیزد و در موارد لازم، حزم و احتیاط داشته باشد.
به هیچ وجه تهور و بیپروا به استقبال هر خطری رفتن پسندیده نیست و کسانی که اهل ماجراجویی هستند و بی محابا خود را به آب و آتش میزنند و به ورطههای خطر وارد میشوند، از سلامت روانی و عقل کافی برخوردار نیستند. پس در مواردی که نتیجه و هدف شایستهای برای ترس وجود دارد، تقویت و ایجاد آن مطلوب است و بیتردید ترس از خدا به دلیل ثمرات و نتایج فراوان دنیوی و اخروی که در پی دارد، نه تنها مطلوب، که لازم و ضروری است.
نقش تربیتی ترس از خداوند در رفتار انسان
پس از آنکه مفهوم ترس از خدا روشن شد، آیا مناسبتر نبود که خداوند به جای ترساندن بندگان از خویش و ذکر مکرر عذابهای جهنم، شیوه تربیتی دیگری را بر میگزید و از راه وعده پاداش و امیدوار ساختن بندگان به رحمت و بخشایش خود، مردم را به راه مستقیم، انجام تکالیف و ترک گناهان دعوت میکرد؟
پاسخ اقناعی به این پرسش این است که:
خداوند، خالق ما و آشنای به همه مصالح ما است و او خود نیک میداند که چه شیوهای برای هدایت و تربیت ما مؤثرتر است. بر این اساس، ترساندن از عذاب و کیفر گناهان را به عنوان شیوهای عمومی و مؤثر بر گزید و پیامبرانش را با عنوان نذیر و بیمدهنده به سوی مردم فرستاد: إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَنَذِیراً وَإِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ؛ ما تو را بهحق مژدهدهنده و بیمدهنده فرستادیم، و هیچ امّتی نبود مگر آنکه در میانشان بیمدهندهای [پیامبری] گذشت. (فاطر (35)، 24)
گرچه دعوت پیامبران الاهی، هم شامل بشارت به رضوان و بهشت الاهی بود و هم بیم دادن از کیفر گناهان و عصیان خداوند، اما در هیچ جای قرآن خداوند نفرموده «إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها بَشِیرٌ» و ذکر صفت «نذیر» در ذیل آیه بالا، به عنوان صفت عمومی برای همه پیامبران، حاکی از تأثیر همگانی و کارساز بیم دادن از عذاب الاهی است.
اما پاسخ روانشناختی به پرسش یاد شده این است که:
اما پاسخ روانشناختی به پرسش یاد شده این است که: هم با تحقیقات و روشهای علمی و هم با تجربههای عادی ما ثابت شده است که عامل محرک انسان در بیشتر کارها ترس است و میتوان گفت در نود درصد موارد، ترس باعث تحریک و تلاش انسان میشود و ده درصد رفتار ما از وعده پاداش یا جلب منفعت سرچشمه میگیرد. آنچه باعث تلاش بیشتر دانشآموزان در تحصیلاتشان میشود، ترس از شکست و مردود شدن است و آنان اگر از مردود شدن و تنبیه و سرزنش پدر و مادر و دیگران نمیترسیدند، درس نمیخواندند. بسیار اندکاند دانشآموزانی که تلاش آنان، ناشی از ترس نیست و عشق به علم باعث تلاش و کوشش آنان برای فراگیری علم میگردد. بر این اساس، پدر و مادر برای این که فرزندشان را به درس خواندن تشویق کنند، او را از عواقب مردود گشتن و شکست در تحصیل علم میترسانند.
در امور معنوی نیز گرچه ما معتقدیم خداوند افزون بر جهنم، بهشت نیز دارد و رحمت خداوند گستردهتر و مقدّم بر غضب اوست [یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه] اما در بیشتر مردم، ترس از عقوبت الاهی باعث انجام وظایف و عبادات میگردد و اگر ترس از عقوبت نبود، اندکی از مردم به امید ثواب و پاداش الاهی به انجام عبادات و تکالیف خود میپرداختند. البته در برخی از رفتارها، تنها امید به پاداشْ محرک است؛ چون عقوبتی برای ترک آنها در نظر گرفته نشده است. در این رفتار، امید به پاداش که مطلوب انسان است، تأثیر مستقیمی در انجام آنها دارد و در این میان، ترس از محرومیت از آن پاداش نیز به صورت غیر مستقیم محرک انسان میگردد.
روشن شد که در زندگی فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی، محرک اصلی در بیشتر رفتارها و اعمال انسانْ ترس است. ترس از آنکه گرفتاری برایش رخ دهد، یا ترس از آنکه خوشیها و نعمتهایش را از او بستاند یا ترس از آنکه حرمت، اعتبار و موقعیت خویش را از دست دهد. اما برای خداباوران و معتقدان به جهان آخرت، همچنین ترس از سختیهای شب اول قبر و عذاب جهنمْ محرک بسیاری از رفتارها است. فراتر از آنچه گفتیم، کسانی که در زمینههای معنوی به مدارج عالی معرفت دست یافتهاند، بزرگترین و جانفزاترین ترس و نگرانیشان، ترس از آن است که توجه و عنایت خدا از آنان گرفته شود و مورد بیاعتنایی پروردگار خویش قرار گیرند. بیتردید محروم شدن از عنایت و توجه خداوند، عذاب بزرگی است و از این رو، خداوند در مقام نکوهش پیمانشکنان، محروم گشتن از آن را در شمار عذابهای سخت خود نام میبرد و میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ وَلا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ وَلا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛ ( آل عمران.۷۷) کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی میفروشند، آنان را در آخرت بهرهای نیست، و خدا روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و به ایشان نمینگرد و پاکشان نمیگرداند، و عذابی دردناک خواهند داشت.
چنانکه برای کودک تحمّل گرسنگی آسانتر از تحمل محروم گشتن از نوازش و مهر مادر است و ترس از قهر و بیاعتنایی مادر برای او سنگین است، و همچنان که ترس از گسستن ارتباط با معشوق و محروم شدن از گفتوگو و همنشینی با او برای عاشق بسیار سخت است، برای کسانی که طعم ارتباط با خدا و گفتوگوی با او را چشیدهاند، سختترین عذابها و حتی سختتر از عذاب جهنم و محروم گشتن از بهشت خداوند، عذاب حرمان از توجه خداوند و عنایات و الطاف او است. از این رو، ترس از حرمان از توجهات و لقای خداوند، بزرگترین محرک و عاملی است که آنان را به انجام وظایف بندگی خدا وامیدارد.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آثار آیتالله مصباح یزدی ره