ورزشی
دانشیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران با اشاره به مذمت شدید کبرورزی در قرآن و روایات، گفت: استکبار ورزیدن امری شناختی و نگرشی است که بازتاب در رفتار دارد، مفهومی که به کار می‌رود تواضع شناختی و یا گشودگی است که در گفت‌وگو و مباحث فلسفی خیلی مهم و مورد توجه است. در روایات، عجب و خودبرتربینی نشانه کم خردی و کم عقلی بیان شده است.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، دانشیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران، در درس‌گفتاری به موضوع «ویژگی‌های اخلاقی پیش‌فرض و زمینه‌ساز برای پذیرش هدایت از منظر قرآن» از سلسله جلسات آکادمی اخلاق‌پژوهی روشمند پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:

بنا بر روایت ایکنا، ما اگر در جامعه امروز خودمان و حتی جوامع دیگر بخواهیم موضوعات اخلاقی را در گفتمانی فرادینی مطرح کنیم و نه صرفا در چارچوب شرع و قرآن، چه موضوعات اخلاقی خواهند بود که بتوانیم آن را مورد تاکید قرار داده و یا آموزش دهیم؟

بنده با این دغدغه به بررسی آیات پرداختم و در این راستا مهمترین کلیدواژه به نظر بنده «هدایت» است که با توجه به ریشه و مشتقات آن می‌تواند نشان دهد قرآن چه کسانی را با چه ویژگی‌هایی هدایت می‌کند. معتقدم باید همه آیات مرتبط با کفر و ایمان هم در این مقوله بررسی شود.

خردورزی مهمترین مقوله در هدایت است؛ در آیه دهم سوره ملک فرموده است؛ وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ خداوند از آیه ششم تا دهم به این بحث پرداخته است که جهنم نتیجه اعمال کافران است سپس ویژگی افراد جهنمی را بیان کرده است و اینکه خازنان جهنم از آنان می‌پرسند که مگر نذیر و هشداردهنده برای شما نیامد و آنان می‌گویند چرا ولی اگر ما می‌شنیدیم و تعقل می‌کردیم جهنمی نبودیم. وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ.

البته سمع در اینجا صرفا به معنای شنیدن نیست بلکه شنیده‌اند ولی نسبت به آن بی‌توجه بوده‌اند. مشابه این آیه را در آیات دیگر هم می‌توان دید از جمله ۱۷۹ اعراف؛ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ این افراد قلوبی دارند که به واسطه آن نمی‌اندیشند و چشم و گوش دارند ولی نمی‌بینند و نمی‌شنوند.

آیه ۵۳ و ۵۴ غافر هم به این بحث پرداخته است که خدا به موسی(ع) هدایت را عنایت کرد ولی برای اولی الالباب(صاحبان خرد) عامل هدایت است. هُدًی وَذِکْرَیٰ لِأُولِی الْأَلْبَابِ؛ اولی الباب در آیات دیگر هم توضیح داده شده است و آنان کسانی هستند که در آفرینش زمین و آسمان تفکر کرده و اهل تعقل و اندیشه در دور و اطراف خود هستند.

اهمیت تفکر و تعقل

تفکر و تعقل مفهومی فرادینی دارد و روایات به روشنی به این مسئله اشاره کرده است؛ در این روایات، خردورزی امری بیرون از دین برشمرده شده است. از جمله روایت داریم که جبرئیل بر آدم نازل شد و فرمود بین سه چیز یکی را باید انتخاب کنی؛ عقل و حیا و دین؛ آدم عقل را انتخاب کرد و جبرئیل به حیا و دین گفت پس او را رها کنید ولی حیا و دین گفتند ما هر کجا عقل باشد هستیم.

گزارش شده است که اصحاب از فردی به خاطر عبادت زیاد نزد پیامبر(ص) تعریف می‌کردند ولی پیامبر(ص) فرمودند عقل او چگونه است؟ اصحاب تعجب کردند و ایشان فرمودند کسی که از عقل خود بهره نبرد به گناهان بزرگی مبتلا خواهد شد که از گناه فاجران بالاتر است و در روز قیامت، بندگان درجات بهشت و قرب را به میزان عقل و خرد خود می‌پیمایند. بنابراین عقل، مفهومی فرادینی است که می‌تواند عامل هدایت انسان باشد.

مذموم بودن استکبار

ویژگی دیگر، پرهیز از استکبار است؛ قرآن فرموده است بندگان مؤمن کسانی هستند که استکبار نمی‌ورزند. در سوره جاثیه در آیه ۳۰ و ۳۱ خداوند ابتدا به وضع مؤمنین اشاره کرده است و اینکه این افراد در رحمت خدا قرار دارند سپس در مورد کفار بحث کرده است؛ قرآن در آیه ۳۴ بقره به استکبارورزی ابلیس اشاره فرموده است. این ویژگی باز در مورد مخاطبان پیامبران بیان شده است که از دعوت ایشان سرباز زدند از جمله در مورد قوم نوح(ع) فرمود: وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا؛ به شدت استکبار ورزیدند.

در آیه ۱۳۳ اعراف هم اشاره دارد که قوم فرعون به انوع ابتلائات مبتلا شدند ولی باز گردن ننهادند زیرا اهل استکبار بودند. قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا ۚ قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ. در سوره صافات هم در آیه ۳۵ به این مسئله اشاره شده است؛ إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ

اما استکبار به چه معناست؛ خود قرآن در کلام ابلیس معنای آن را به خوبی گزارش کرده است؛ ابلیس در دلیل استکبار خود گفت که «انا خیر منهم» یعنی من از آن ها بهترم زیرا من از آتش و انسان از طین خلق شده است.

عوامل خودبرتربینی

در مورد اینکه عامل این خودبرتربینی چیست در آیات دیگری بیان شده است؛ در مورد فرعون، قدرت و مکنت و در مورد ابلیس برتری خلقت ذکر شده است ولی می‌تواند سطح سواد، مذهب و جنسیت و هر عامل دیگری منشا خودبرتربینی و استکبار باشد. در آیه ۱۳ بقره هم سفیه دانستن مؤمنان از سوی کفار و منافقان عاملی برای استکبار آنان بیان شده و فرموده است: وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَٰکِنْ لَا یَعْلَمُونَ. آیه ۸۲ مائده هم آیه جالبی در این زمینه است: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَیٰ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ.

در این آیه خداوند یهود را سرسخت‌ترین دشمنان نسبت به مؤمنان برشمرده است ولی جالب اینکه نصرانی‌ها را نزدیک‌ترین به مؤمنان و در توجیه دلیل این کار به چند ویژگی از آنان اشاره کرده و فرموده است این‌ها نصرانی‌ها، قسیسین و رهبان هستند و استکبار نمی‌ورزیند یعنی غیر از اینکه در بین آنان افراد راهب و عالم وجود دارد اهل استکبار نیستند یعنی حتی در درون جامعه دینی هم استکبارورزی و مانع پذیرش حق از سوی افراد است. قرآن به مفهوم مقابل استکبار اشاره نداد بلکه به پیامدهای عدم استکبار اشاره دارد.

در روایات هم استکبار در مفاهیمی چون کبر و عجب به کار رفته است همچنین برخی تواضع را ضد آن برشمرده‌اند ولی مفهوم دقیقی نیست؛ چون تواضع در اصل ناظر به رفتارها است در صورتی که استکبارورزیدن امری شناختی و نگرشی است که بازتاب در رفتار دارد. مفهومی که به کار می‌رود تواضع شناختی و یا گشودگی است که در گفت‌وگو و مباحث فلسفی خیلی مهم و مورد توجه است. در روایات، عجب و خودبرتربینی نشانه کم خردی و کم عقلی بیان شده است.

مدیریت نفس و خودمهارگری

ویژگی دیگر، مدیریت نفس و خودمهارگری است؛ در آیه «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَیٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَیٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَیٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ» فرموده است کسی که هوای نفس خود را خدای خود قرار دهد؛ خدا او را از روی علم و آگاهی خود گمراه کرد، و بر گوش و دلش مُهر نهاد، و بر چشم پرده‌ای قرار داده است، پس چه کسی است که بعد از خدا او را هدایت کند.

در آیات سوره قصص هم این مفهوم مورد تاکید است. در آیه ۵۰ فرمود: فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِنَ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ اگر پاسخ تو را ندادند بدان که فقط از هواهای نفسانی خود پیروی می‌کنند و گمراه تر از کسی که بدون هدایتی از سوی خدا از هواهای نفسانی خود پیروی کند، کیست؟ باز اتباع و پیروی از هوای نفس امری فرادینی است که ما مؤیدات قرآنی برای آن آوردیم و فقط مخصوص مؤمنین نیست.

در روایات هم پیروی از هوای نفس وجود دارد؛ حضرت علی(ع) از دو چیز ابراز نگرانی کردند که یکی از آن‌ها، پیروی از هوای نفس است؛ فانه یصد عن الحق؛ پیروی هوای نفس مانع پیروی از حق است. بهترین معادل در این مسئله که بتواند باعث مدیریت نفس شود، تقوا است؛ تقوا متضمن بار دیندارانه است و خویشتنداری همراه با توجه به خداوند است لذا تقوا بار دینی دارد. در آموزه‌های دینی واژگان دیگری هم مانند حلم داریم که کنترل خشم و شهوت است یا حیا و ورع.

منبع خبر: خبرآنلاین